دمش گرم من كه خوشم امد اگر دوست داريد بخونيد به ادامه مطلب برويد
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید :
آیا میتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی ازدانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.
برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.
شماری دیگر هم گفتند « با هم بودن در تحمل رنجها ولذت بردن از خوشبختی » را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:
واقعا باحاله برايه ادامش به ادامه مطلب بريد.
دمتونم گرم
زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت.
شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و
اشکهایش را پاک میکرد و فنجانی قهوه مینوشید پیدا کرد …
در حالی که داخل آشپزخانه میشد پرسید: چی شده عزیزم که این موقع شب اینجا نشستی؟!
شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت:
خيلي باحاله براي ادامش به ادامه مطلب بريد
فكر ميكنم بيشتر دوستان اين مطلب رو خوندن
و چنان قشنگه كه باز از دوباره ميخوننش خود من هر
چي ميخونم خسته نميشم خيلي غم انگيزه هروقت
ميخونم تمام بدنم به لرزش مي افته
می گویند، اگر كسی چهلروز پشت سر هم جلو در خانهاش را آب و جارو كند،
حضرت خضر به دیدنش میآید و آرزوهایش را برآورده میكند.
سی و نه روز بود كه مرد بیچاره هر روز صبح خیلی زود از خواب بیدار میشد و جلو در خانهاش را آب میپاشید
سی و نه روز بود كه مرد بیچاره هر روز صبح خیلی زود از خواب بیدار میشد و جلو در خانهاش را آب میپاشید
و جارو میكرد. او از فقر و تنگدستی رنج میكشید. به خودش گفته بود:
دوستان گلم برای ادامه داستان به ادامه مطلب برن
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی