ای خدا دلم خیلی گرفته دلم خیلی تنگه دارم از دوری عشقم دیوونه می شم
دلم گرفته ،دلم به اندازه ی غروب،به اندازه ی تک درختی تو کویر گرفته
دلم به اندازه ی بغض پرنده ای که می پره و در ملکوت دور افق گم می شه
به اندازه ی جامی سرشار از سرخی و سیاهی مرگ
خدایا انگار غم واسه همیشه توی قلب من خونه کرده
ای خدا می دونم بنده خوبی برات نبودم اما به کدوم گناه مجازات به این سختی رو واسم تعیین کردی
خدایا منکه داشتم زندگیمو می کردم و با بدو خوبش می ساختم و کمبودهای زندگیم رو به پای بی لیاقتی خودم می ذاشتم و با جنبه های خوبش خودم و راضی می کردم. من که قانع بودم و ناشکری نکردم پس چرا این طوری شد چرا این اتفاقها افتاد چرا خدایا چرا چرا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کاش می دونستم واسه چی این عشق رو به دل ما انداختی کاش میدونستم
اما خدایا با همه دردو رنجی که دارم تحمل میکنم بازم شکرت میکنم و ازت میخوام تا تحملش رو بهم بدی و خوب می دونم هیچ کار تو بی حکمت نیست.
ای خدا خدای خوب و مهربونم ما رو ببخش و بهم برسون ما که غیر از تو کسی رو نداریم تا براش درد دل کنیم خدا جون همه ی ادمها ارزوهایی دارن که واسه رسیدن به ارزوشون تلاش می کنن اما ما نمی تونیم هیچ کاری بکنیم غیر از دعا کردن و از تو خواستن ای خدا کمکمون کن و مارو ببخش که ما به امید عفو تو گنه کار شدیم.
ای خدای قادر و توانا ازت می خوام که مواظب عشقم باشی و همیشه سلامت نگهش داری دل من پر از درد و غمه اما دلم می خواد عشقم و همیشه دل شاد نگه داری .
خدایا فقط تو می دونی که چقدر دوسش دارم و چقدربهش نیاز دارم فقط تو می دونی که چه غم بزرگی توی قلبم دارم و چقدر قلبم سنگینه یه چیزی تو گلومه که داره نفسم و بند میاره یه بغضی که حتی با تمام اشکهام بازم منو راحت نمی ذاره خدایا دارم خفه می شم کمکم کن… .
--------------------------------------------------------------------------------------------
این روزا خیلی دلم گرفته
حس غریبی دارم حسی شبیه دلتنگی و بیقراری
تا حالا شده دلت بگیره اما دلیلش رو ندونی ؟
تا حالا شده دلتنگ باشی اما ندونی چته و واسه چی اینجوری شدی ؟
شاید هم خودت بدونی دلیلش رو اما فقط و فقط خودت
شاید هم اصلا دلیل خاصی نداشته باشه و همش دنبال دلیلش بگردی
این روزا خیلی دلم گرفته
مثل وقتی كه هوا ابری میشه و میخواد بباره
چشمای منم حس باریدن داره باریدن اشكهای بیقراری
این روزا حس عجیبی دارم
حسی شبیه حس زل زدن به شیشه ای كه از قطره های بارون خیس شده
حسی شبیه ابرهای آسمون كه در اثر وزش باد این طرف و اونطرف میروند
البته خیلی عجیب نیست این حس ها
آخه بگو پسر ، می خوام بدونم تو كی اینجوری نبودی ؟
درسته با داشتن اینجور حس ها و دلتنگی ها و بیقراری ها آدم خیلی دلش می گیره
اما فقط با وجود اینهاست كه وجودم و بودنم رو حس می كنم
واسه همین همه لحظه ها همیشه برام قشنگه
حتی اشكهای لحظه های بیقراری و دلتنگی
تو ای عزیزی که به من سر می زنی
اگه یه روز آسمون دلت ابری شد، از دست زمونه و آدمهاش خسته شدی، حتی نفس کشیدن هم برات تکراری شد! یا شاید اگه دست روزگار، نقاش خاطره های بد شد، قلبت رو شکست و اشکت رو جاری کرد، اگر میون اینهمه فکر و خیال، یاد من افتادی، یاد نوشته های ساده من، دلم میخواد غصه ای به غصه هات اضافه نکنم
دلم میخواد برای چشمه چشمهات، آب حیات نباشم. شاعر غزل های پاره پاره و قافیه های دلشکسته نباشم. اگه یه روز دلت گرفت، از ته دل بگو... خدایا!
وگفتگو کن با تنها کسی که میتونی بهش بگی: خدای من! و بشنو! صدایی که میگه: بله! بنده من! اگه صداش رو شنیدی، بعد از همه درد و دل کردن ها، آروم شدن ها... بعد از اینکه گل خنده به روی صورتت برگشت، یه خواهش کوچیک! اگه قبول کنی. برای من هم دعا کن.
اگه یه روز آسمون دلت ابری شد، برای من هم دعا کن.